طرفداری- در نخستین روزهای سال 2015 میلادی بود که خبر رسید استیون جرارد کاپیتان لیورپول در پایان فصل قرمزها را ترک می کند و مدتی بعد بود که خبر رسید با لس آنجلس گلکسی به توافق رسیده است. این نوشته در همان روزها به رشته تحریر در آمد و در اعتماد چاپ شد که بازنشر داده می شود.
از این «رویای آمریكایی» هفت سالی است كه میگذرد. رویا. همه گزینههای روی میز پرزیدنت مركین موفلی، یا همان پیتر سلرز معروف در دكتر استرنجلاو. شاهكار استنلی كوبریك در سالهای جنگ سرد. وقتی از «نهایتا» ١٠ تا ٢٠ میلیون كشته صحبت میشود. وقتی از معدود كسانی كه میتوانند در عمق زمین پناه دهند، میگویند. از خودشان و خانوادهشان و ١٠ زن به ازای هر مرد. و هر زن، نه یك زن برای ارمغان آرامش در خانه. نه هر زن كه بهانهیی برای افروختن چراغ و آغوشی كه از درد فقدان آنهایی كه چند كیلومتر بالاتر خاكستر شدند و باد هر كدامشان را به سویی برد، كم كند. كه هر زن یك ماشین تولید مثل. كه هنر و زیباییشناسی جایی بین ِ دو ابر قدرت شروع میشود و جایی پشت سیم خاردارها پایان مییابد. هفت سال است كه در صفحه ویكی پدیای باشگاه لیورپول نام یك آمریكایی در بالاترین راس هرم به چشم میخورد.خبر به همین سادگی بود. خبری كه روز جمعه با آن آغاز شد. خبری كه یك روز را به روزی بد، هفته را به هفتهیی بد و ماه و سال را به همین ترتیب فراموشنشدنی، در بدترین سطح ممكن، خواهد كرد. آقای لیورپول در پایان فصل می رود. خیلی منتظر ِ یك پیشنهاد تمدید ماند. پیشنهاد ارایه شد اما رنگ ِ خواستن نداشت. لقایش دیگر خیلی سنگین بود برای ٣٤ سالهیی كه پایش و دنیایش یك سالی میشود كه لغزیده است. یك تفاوتی هست بین كاپیتان لیورپول بودن یا كاپیتان هر تیم دیگری و آن مربوط میشود به انتظاری ورای بردن. كه متفاوت بودن. او كه بازوبند را از یك بلوند اسكاندیناویایی گرفت و پیش از آن هم تا در خاطرش بود یكی در مكتب منچستر بزرگ شده و اسطوره دیگری را به یاد داشت كه اسطوره بودنش اگرچه جاودان است، اما خاطرهانگیزتر بود وقتی جوانتر بود و هنوز دیوانگیهایش را مصدومیتهای نفرین شده ندزدیده بودند، كاپیتانی را دیده بود. او برای ١٠ سال فیالبداهه در سطحی كه او را قلهیی برای قیاس ِ كیفیت بدل كرده است، كوه مسوولیت یكی از بزرگترین باشگاههای دنیا را روی شانههایش كشید و كشید و باز هم كشید. برای ١٠ سال از او انتظار میرفت كه به دیوار آجری بزند، آن را خراب كند و بیاینكه ردی از خراش داشته باشد آن سوی دیوار گردنش افراشته باشد. نجات شهر بهانه بود. بتمن یك روز خسته شد و خودش را كشت. داستان ابر قهرمانها همین است. یا آنقدر میمانند كه تكراری میشوند یا میروند و داغ میشوند. یك اسم معمولی داشت. یك صدای خشدار كه گاهی نازك میشد و لهجهیی كه هر چند آنقدر كه كرگر، فاجعه نبود. اما به اندازه كافی درك صحیح از هر جملهاش، از راه شنیدن، به یك لبخند پیروزمندانه منجر میشد. مدل موی خاصی نداشت. جنجال به خصوصی به وجود نیاورد. تنها آدمی را كه در همه این سالها ناراحت كرد سلیف دیائو بود كه معترض بود كه چرا كاپیتان او را بدترین خرید تاریخ باشگاه دانسته است. كه حتی آنجا هم پربیراه نگفته بود. هیچگاه در زمین تمرین حاشیهساز نشد. هیچ گاه از بُرشش برای زیر پای مربیای را خالی كردن استفاده نكرد و حتی در سیاهترین لحظات از روی هاجسون حمایت كرد و تمام غصههایش را اگر گوش شنوایی بود پشت درهای بسته گفت.
ویدیوهایش مدام امروز اجرا و تكرار میشوند. گاهی تصویر و گاه تنها صدایش است كه اتاق را پر میكند. فوقالعاده. معركه. بینظیر. باورنكردنی. خارقالعاده. و شاید معروفترین آن، همان فریاد مارتین تیلر كه چه ضربهیی پسر! حالا كه میرود یك مشت ویدیو و عكس و خاطره باقی میمانند كه به همان راهی نمیروند كه اوون. كه تورس. كه سوارز. پاك نمیشوند. فراموش نمیشوند. كم نمیشوند. تكرار میشوند. آیندهیی كه نباشد، گذشته است كه مرور میشود. هر هفته كه آنفیلد یك شكست را نظاره كند نام اوست كه فریاد میشود.
كف دستهایش را با شتابی كه انگار مهندسی شده بود بالا میبرد. چند بار. با اخمهای گره كرده و لبهای پهن شده و دندانهای به هم فشرده. سرش را هم مرتبا جابهجا میكرد. همه را به شور میخواند. از دروازهبانی كه آن عقبها او را نمیدید و تا همه هواداران روی سكوها را. بینشانهیی از خودخواهی. بیپله بالاتر قابل تصوری برای جا دادن ِ خود در دل هواداران. به هدف همان بنری كه در راهروی آنفیلد به قول شنكلی، به دشمنان عظمت این را یادآوری میكرد ما كدام تیم هستیم و به خودمان نیز هم.
كسی آرامش شهر را بر هم نمیریزد؟ همه پنجرههای شهر، شب را به صبح میرسانند؟ مدرسهها تعطیل نمیشود؟ برای فصل بعد قرعه میكشند و چنداتوكشیده به انضمام هاشف و لبخند قرعهها را از گلدان برمیدارند و به حضار نشان میدهند؟ هنوز دل و دماغی برای اصلاح چمنهای آنفیلد باقی مانده است؟ هوادارانی هنوز پیدا میشوند كه بلیت تمام بازیها را پیشخرید كنند؟ باز هم فوتبال دیدنی است؟ سوالهایی كه میآیند و جوابی برایشان نیست.
سایت طرفدار...
ما را در سایت سایت طرفدار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : استخدام کار tarafdar بازدید : 145 تاريخ : دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت: 12:59